در این نوشتار به بررسی و تشریح دو مفهوم نو در حوزه علوم ارتباطات، علوم سیاسی و جامعه شناسی می پردازیم: یکی قدرت نرم و دیگری قدرت هوشمند.
قدرت نرم
بر اساس تقسیمبندی «ژوزف نای»، استاد دانشكده علوم سياسي دانشگاه هاروارد و یکی از نظریه پردازان مطرح دکترین قدرت نرم، قدرت بر دو نوع «قدرت سخت»[1] و قدرت نرم[2] تقسیم میشود. درواقع قدرت قابل تصور هر كشوري از دو قدرت سخت و نرم تشكيل شده است كه قدرت سخت و اجزاء آن بسيار شناختهشدهتر است؛ براي مثال، قدرت نظامي يك كشور يكي از اجزاء آن است. منابع طبيعي، مساحت و جمعيت يك كشور نيز از ديگر اجزاء قدرت سخت يك كشور به شمار ميروند. همان طور که از قدرت سخت می توان دریافت، ناظر بر قدرت نظامی و توان نظامی است. بنابراین موضوعی به نام «خشونت» عنصر اساسی آن است. از طریق اعمال قدرت سخت است که شخص یا کشور خاصی را «مجبور» به انجام دادن کاری میکنند. بنابراین قدرت سخت، «قهری» و «اجبارآمیز» است. این نوع قدرت معمولا زمانی استفاده میشود که کشوری بخواهد کشور و سرزمینی دیگر را به تصرف خود در آورد.
قدرت نرم پيشينۀ طولاني دارد؛ براي مثال « سوفسطاييان، باور داشتند كه ميتوان با بهرهگيري از سخنوري (زبان)، آثار مادي در جهان ايجاد كرد. گرامشی سلطه را در قدرت ناشي از اجماع، نه اجبار ميدانست» (Chouliaraki, 2007: 1). چندين قرن پيش از ميلاد مسيح، اين مفهوم- اما نه به اين نام- مطرح بوده است. هنگامي كه كنفوسيوس فيلسوف معروف چيني از لائوتسه بنيانگذار مكتب تائو پرسيد، تائو چيست؟ لائوتسه دهانش را گشود ولي چيزي نگفت. كنفوسيوس لبخندي زد و به شاگردانش كه موضوع را درك نكرده بودند، توضيح داد كه لائوتسه در طريقت از ما پيشي گرفت. در دهان او دنداني وجود ندارد، بلكه فقط يك زبان است. در دهان سختترينشان (دندانها) نابود شدهاند، ليكن نرمترينشان (زبان) زنده مانده است؛ يعني قدرت نرمي، بيشتر از قدرت سختي است، اين است تائو(محمدي، دُرمرادي،1389: 23).
اصطلاح «قدرت نرم» تنها دو دهه است كه رايج شده و صاحبنظران تعاريف گوناگوني در خصوص قدرت نرم و نيز اجزاء و عناصر آن ارائه كردهاند. جوزف ناي مشهورترين صاحبنظر در اين زمينه و مبدع اصطلاح قدرت نرم كه ببيش از دو دهه به طرح بحث در خصوص قدرت نرم آمريكا مشغول بوده، در كتابهاي متعددش از جمله خيز براي رهبري در سال 1991، پارادوكس ابرقدرتي امريكا در جهان در سال2001، قدرت نرم، ابزاري موفقيت در سياست بينالملل و قدرت در عصر اطلاعات جهاني: از رئاليسم تا جهاني سازي[3] در سال 2004، موضع قدرت نرم و سخت را بهطور مفصل تعريف و تبيين كرده است. او بهطور خلاصه قدرت نرم را چنين معرفي ميكند: «توانايي كسب قدرت مطلوب از طريق جاذبه، نه از طريق اجبار يا تطميع» (ناي، 1387: 25). جوزف ناي در كتاب قدرت نرم از مولفههاي نرمافزاري در جهت به دست آوردن اذهان و قلوب و در نتيجه تحقق سياستهاي مورد نظر سخن گفته است. او معتقد است قدرت پليس، قدرت مالي و توانايي بهكارگيري و استخدام افراد يا اخراج آنها نمونههايي ملموس از قدرت سخت هستند كه ميتوان از آن بهمنظور واداشتن ديگران به تغيير وضعيت خود استفاده كرد. قدرت سخت به تشويقها (هويج) و تهديدها (چماق) متكي است. اما گاهياوقات ميتوان به نتايج دلخواه و مطلوب از طريق تعيين يك برنامه و جذب ديگران بدون تهديد يا هزينۀ مالي دست يافت.
از نظر نای قدرت نرم دستيابي به نتايج مطلوب از طريق جذب ديگران نه از طريق بهرهگيري از محركهاي مادي آنها. اين نوع از قدرت، بر مبناي انطباق و هماهنگ شدن با مردم قرار دارد تا اجبار و اعمال زور بر آنها. قدرت نرم بر توانايي شكلدهي ترجيحات ديگران براي خواستن آنچه مورد نظر شماست، متكي است(Nye, 2004:29).
ادامه »