روش تربيت انسان بالغ
روش تربيت انسان بالغ
تربيت اين انسان به طور خلاصه از ادراكات حضوري و بلاواسطه آغاز ميشود. تفكر در اين ادراكات حضوري و دور از شك و شبهه، با سؤال آغاز ميشود نه با شك، كه شك خود محتاج دليل است ولي سؤال بر اساس كنجكاوي انسان، عامل شروع استنتاج از ادراكات حضوري و سرآغاز جريان رشد و جريان رويش و فلاح است.
انبيا اين جريان فكري را از اسلام تا ايمان تا تقوا تا احسان تا اخبات تا سبقت تا قرب تا لقاء تا رضوان، پايه ميگذارند. و اين چنين جرياني، فلسفهي اسلامي را توضيح ميدهد.
انسان با درك حضوري و با وجداني كه از خود دارد، وضعيت و تقدير و تركيبش را ميشناسد.شناخت وضعيت انسان، انعكاس ذهني واقعيت خارجي و جهان بيرون را، و حاكميت مسلط بر اين انسان و جهان را همراه دارد.شناخت تقدير و اندازهي عظيم استعدادهاي انسان، استمرار و ادامهي انسان، پس معاد و دنياي ديگر را تحليل ميكند.شناخت تركيب انسان، نقش ضروري انسان و ضرورت تحرك را مشخص مينمايد.
اينها مراحل رشد و فلاح و روييدن انسان است، كمون و استتار و جوانه زدن و سركشي و قدرت و غلظت و استغلاظ و استقلال.
هنگامي كه انسان اين گونه و بر اساس ادراكات حضوري، نه تجربهگرايي و نه عقلگرايي اصطلاحي، تفكراتش آغاز ميشود و روييدن آغاز ميكند، ناچار اين جريان فكري، به شهادت و حضور ميرسد؛ و به اشراق ميرسد، چون از اين جا منشأ گرفته است و از اين دامان سربلند كرده است.
دل منبع احساس و حب الخير است كه در سورهي عاديات آمده. قبل از اين احساس، در انسان شهادتي به وجود ميآيد. اين شهادت همراه حب الخير، در انسان حركت ايجاد ميكند كه: «انه علي ذلك لشهيد و انه لحب الخير لشديد». «1» ميبيني كه شناخت و شهادت و حب و احساس و حركت و عمل، چگونه با يكديگر پيوند ميخورند و تفكيك شناخت و ايدئولوژي و عمل را بيمعني و پوچ ميسازند. و اين گونه تربيت و فلسفه و عرفان و سلوك و اخلاق و فقه به هم پيوند ميخورند. چون با اين تربيت، اين بينش و شهادت ميآيد و اين شهادت و حب و بغض و احساس، به هم گره ميخورند و اخلاق اسلامي را شكل ميدهند و بديهاي برخاسته از غريزه و محيط و تربيت و عادت را با اين شهادت و احساس تركيب ميكنند و تبديل ميكنند كه: «يبدل اللَّه سيئاتهم حسنات». «2» و اين تركيب با تلقين و حرف و يا رياضت و عادت نيست، كه به مقتضاي دعاي مكارم الاخلاق، معرفت و يقين و محبت و ايمان و نيت و عمل، اين چهار عنصر با آنچه كه داري تركيب ميشوند و تبديل ميكنند. و در واقع شناخت و شهادت تو، با محبت و احساس، اساس اين تركيب هستند.تركيب معرفت و محبت، رذايل قوهي واهمه و مخيله و عاقله و غضبيه و شهويه را تبديل ميكند. اين تبديل خصلت ممتاز اخلاقيات اسلامي است.اسلام براي تكميل خلق و خويها و تبديل رذايل و بديها، تنها بر حرف و تلقين و رياضت و عادت، تكيه نميكند؛ كه در انسان تركيبي را از معرفت و محبت ايجاد ميكند، تا تبديل را فراهم كند و همان طور كه در طبيعت همراه تركيب، تبديلها شكل ميگيرد و بنبستها ميشكند، همان طور ميتوان نعمتها را به كفر تبديل كرد. اين خصلت ممتاز اخلاقيات اسلامي است كه ميتواند همراه تركيب، انسان را تبديل كند. واين چنين انسان مبدلي كه به دگرگوني رسيده، ميتواند طالب حضور باشد و در سلوك خود به آداب حضور روي بياورد و به فقه اسلام گره بخورد.
اين گونه از ادراكات حضوري همراه ذكر و يادآوري كار شروع ميشود و با تزكيه و تعليم، انسان به تدبر و تفكر و تعقل ميرسد؛ و به شهادت و تركيبهاي جديد و تبديلها راه مييابد.
نكته همين است كه ذكر مبناست، نه تلقين و شعار. آدمها ادراكات حضوري دارند. لازم نيست كه در مرحلهي اول به آنها چيزي داد، كافي است به او يادآوري شود تا انديشههاي مدفون برانگيخته شوند.
ذكر مبناست و رسول ذكر است. قرآن ذكر است. نماز ذكر است و آيات عالم آيه و نشان و ياد آورند و ذكر هستند.داستان، داستان تلقين نيست كه تو آن قدر به خودت دروغ بگويي كه خيال كني راست ميگويي. داستان، داستان ذكر است، كه فكر و ذكر تبديل به عهد و عمل و يقين و شهود ميشود. اسلام براي تربيت انسان بالغ، روشي دارد و اين روش در چهار حوزه انسان را دگرگون ميسازد.